کمک به کودکان برای روبرو شدن با احساساتشان
کمک به کودکان برای روبرو شدن با احساساتشان :
تصور کنید کارفرمایتان از شما خواسته کاری انجام دهید و شما با وجود اینکه قصد داشتید بلافاصله انجام دهید به دلیل پیگیری کارهای اظطراری کاملا فراموش کرده اید. رئیستان در حجین رفتن به خانه و در جمع همکارانتان با عصبانیت و فریاد : ” تمام روز یک جا نشسته ای و بابتش حقوق میگیری “ و اجازه نمی دهد شما هیچ توضیحی دهید.
دوستانتان سعی می کنند از 8 راه مختلف کمکتان کنند ( بعد از هر راهی که گفته می شود حس خود را بررسی کنید ) :
1 – دلیلی برای این همه ناراحتی نیست ، احتمالا خسته هستی و اغراق می کنی = انکار احساسات
2 – زندگی است دیگر ، اوضاع همیشه وقف مراد نیست = پاسخ فلسفی
3 – میدانی به نظر من چه باید بکنی ؟ = توصیه
4- چرا فراموش کردی ؟ = سوالات
5 – احتمالا رئیست تحت فشار بوده و کار از اهمیت فوق العاده برخوردار بود = دفاع از شخص دیگر
6- وای طفلکی ، وحشتناکه ! الان گریه ام میگیره = دلسوزی
7- شاید ناراحتی تو به این خاطر است که کارفرمایت نقش پدرانه ای در زندگی تو دارد ؟ = روانکاوی آماتوری
8- مثال اینکه تجربه ای سختی داشتی . شنیدن همچین حرفی آن هم در حضور دیگران خصوصا بعد از آن همه فشار کاری تحملش خیلی سخت است = یک پاسخ همدردانه و ( تلاش برای درک احساسات دیگری )
- شنیدن اینها فقط حال ما را بدتر می کند ، ما نیاز به این داریم که برای کسی در مورد این رنجش صحبت کنیم تا کم کم با شرایط مشابه روبرو می شوند . آنها اگر گوش شنوا و پاسخ همدردانه ای داشته باشند خودشان هم به این روند کمک میکنند. اما نیاز هست ما این زمان همدردی را یاد بگیریم و تمرین کنیم تا کودکان با احساساتشان روبرو شوند :
- 1 – با دقت گوش کنید
- 2- با کلماتی چون ” جدی ؟ ” ، ” آهان ” ، ” که این طور ” ، ” متوجهم ” نشان دهید که احساسات او را درک می کنید.
- 3- اسمی روی احساسات او بگذارید
- 4 – آرزوهای او را در خیال و به زبان خودشان برآورده کنید.